آیه های وصل

سلام  غرق توءام و امان از تو، امان از تو! بالا تویی سالار تویی، سرور تویی،  عشق تویی، مقصدم تا خودم تا همیشه تویی وای تو دلیلی می ف ه م ی؟! امان از تو،  امان از تو!  دلم خدا میخواست، تنم صاحبی میخواست و گمشده کودک درونم عشق ناب میخواست، بهانه میتراشید،  به در زمان میکوبید و دیوار ِ سکوت!  تو که بهانه شدی و جوانه زدی کم کم تا بلندای تمامم،  کم کمک ذره ذره قدم قدم خدای دلم شدی و صاحب تنم و تب و تاب ِ عاشقی، آخ خ خ امان از تو،  ام م م ان از تو! با تو با خود میگویم وای چقدر من شبیه یک مرد م که چه خوشبخت است!!!  با تو من شبزده از شب و شب پرسه های گم و گیج و بی هدف رها شدم آزاد شدم خودم شدم خودی که باور داشت میتوان آدم بود!  ادامه دارد هنوز....  باز امان از تو، امان از تو!    آیه های وصل...ادامه مطلب

سلام

تو را نگاه میکنم پیوسته در همه حال و به خود میگویم کاش سالها پیش از اینها

امروز بود!!

با تو من اوج گرفتن آموختم، شکل ِ بودن شد بودنم انگار جهانم با تو تکانی خورد، تب و تابم جان گرفت، به وجد آمد حیاتم و بهار زندگی ام آمد!

گاه با خود میگویم من و این همه خوشبختی؟! 

داشتنت آنقدر شیرین است که دلم هی ضعف میکند وقت ِباور ِ اینکه آری این واقعاً تو هستی که اینجایی‌، بالا ناشینِ قلبم!! 

 همیشه نوشت: دوستت دارم تک

 

آیه های وصل...